مطالب مرتبط:
فکت باران درباره عمو یادگار! | چیزهایی که درباره این شخصیت نمی دانستید!
فکت باران درباره عمو یادگار! | چیزهایی که درباره این شخصیت نمی دانستید!
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
دوشنبه، 29 اردیبهشت 1404 ساعت 20:202025-05-19فرهنگي

  ازراه های رفته / چیزهایی که نباید می گفتم!                                                                              


 حبیب باوی ساجد - هفده ساله ام.

خیز برداشته ام تا نخستین فیلم کوتاه داستانی ام را بسازم.

 اسمش ازرویأ تا واقعیت است.

جمله ی آخرِ فیلم که روی تصویرِ سیاه می آمد را رسول حق جو نوشته بود : رویأ خواب نیست، کابوس نیست، وزیاد هم از واقعیت دور نیست.

  ماجدنیسی ساعت پنج ونیمِ صبحی که همه شبش را خانه یکی از پسرعموهای میداودیِ فوتبالیست بودیم نوشت که می خواهد در این فیلم بازی کند و شد بازیگر اصلی.

 بعد با ماجد رفتیم خانه فرخنده زاهدی که یکی از معروف ترین بازیگران اهوازی بو د؛ با کلی جایزه بازیگری تئاتر.

 گفتم : خجالت می کشم پیشنهاد بازیگری به شما بدهم.

 گفت : سرت رابالا بگیر.

من آماده ام.

کی بیام جلوی دوربین؟ با رسول حق جو و ماجد همه مراحلِ پیش تولید را دوندگی کردیم.

 رسول حتی جلوی دوربین هرجا لازم بود، ظاهر می شد : به عنوان بازیگرِفرعی، سیاهی لشکر وحتی کارتن خواب.

 مُخِ یکی ازهمکاران برادرم درقسمتِ موتوری اداره شان که عشقِ فیلم بود را زدیم تا خارج ازتایم اداری وانت اش را بیاورد سرصحنه.

علی ماهی فروش را هم که از زمانِ دستفروشی ام دربازار می شناختم، گفتم نقشِ مامورِشهرداری را بازی کند.

فکر کنم نیم ساعت بساطِ ماهی فروشی اش را رها کرد آمد نقش اش را جلوی دوربین بازی کرد ورفت.


برچسب ها: بازیگر - بازی - فیلم کوتاه داستانی - بازیگری - فیلم - واقعیت - رسول
آخرین اخبار سرویس:

  ازراه های رفته / چیزهایی که نباید می گفتم!                                                                              

  ازراه های رفته / چیزهایی که نباید می گفتم!